English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4398 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
rio treaty U پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
conclude U منعقد کردن
holds U منعقد کردن
concludes U منعقد کردن
hold U منعقد کردن
to hold an a U دیوان منعقد کردن
to hold a session U جلسه منعقد کردن
enter into a contract U منعقد کردن عقد
conclude a contract U منعقد کردن عقد
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
take out an insurance policy U قرارداد بیمه را منعقد کردن
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
brucsels treaty organization U سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to sign up U قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
concluded U منعقد
in session U منعقد
to fly away from an agreement U پیمان شکنی کردن
to forswear oneself U پیمان شکنی کردن
coagulant U منعقد کننده
concluder U منعقد کننده
caseate U منعقد شدن
to perjure oneself U پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
stipulating U پیمان بستن تصریح کردن
stipulate U پیمان بستن تصریح کردن
stipulates U پیمان بستن تصریح کردن
to vow U عهد کردن [پیمان دادن]
coagulase U مواد منعقد کننده
thrombus U خون منعقد شده در رگ لخته
simple contract U عقد منعقد درسند عادی
consular convention U عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
default U قراردادی
defoult U قراردادی
advice code U کد قراردادی
based on a contract U قراردادی
defaulting U قراردادی
contracted U قراردادی
defaults U قراردادی
arbitrary U قراردادی
contractual U قراردادی
defaulted U قراردادی
conventional U قراردادی
bespoke U قراردادی
bespoken U قراردادی
unconventional U غیر قراردادی
arbitrary U دلبخواه قراردادی
formal charge U بار قراردادی
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
contractual relationship U رابطه قراردادی
agreement water rate U نرخ قراردادی اب
convectional current U جریان قراردادی
prosign U علامت قراردادی
agreed point U نقطه قراردادی
conventional current U جریان قراردادی
convention U ائین قراردادی
contracted weaver U بافنده قراردادی
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
conventions U ائین قراردادی
code U نشانه قراردادی
arbitrarily U بطور قراردادی
hit and miss <idiom> U ناخوشآیند ،غیر قراردادی
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
base symbol U علایم قراردادی مبنا
legal assistance U علایم قراردادی نقشه
military symbols U علایم قراردادی نظامی
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
taxi squadder U بازیگر عضو گروه قراردادی
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
default setting U تنظیم پیش فرض یا قراردادی
advice code U کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
conventionalist U کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
agreements U پیمان
agreement U پیمان
acted U پیمان
confederate U هم پیمان
vow U پیمان
allegiant U هم پیمان
act U پیمان
vowed U پیمان
league U پیمان
compaction U پیمان
allying U هم پیمان
convenant U پیمان
pacts U پیمان
pact U پیمان
covenant U پیمان
confederates U هم پیمان
ally U هم پیمان
compacts U پیمان
covenants U پیمان
leagues U پیمان
oath U پیمان
oaths U پیمان
compacted U پیمان
compact U پیمان
compacting U پیمان
troth U پیمان
promises U پیمان
lague U پیمان
obstriction U پیمان
federating U هم پیمان
avows U پیمان
federates U هم پیمان
federated U هم پیمان
testaments U پیمان
testament U پیمان
contract U پیمان
avow U پیمان
avowing U پیمان
allied U هم پیمان
federate U هم پیمان
vowing U پیمان
vows U پیمان
deed of covenant U پیمان
promise U پیمان
hand U پیمان
treaties U پیمان
in league U هم پیمان
handing U پیمان
treaty U پیمان
purchase notice agreements U پیمان خرید
conspired U هم پیمان شدن
conspire U هم پیمان شدن
perfidious U پیمان شکن
conspires U هم پیمان شدن
abjuration U پیمان شکنی
violation U پیمان شکنی
compacted U پیمان معاهده
to give ones faith U پیمان دادن
compacting U پیمان معاهده
locarno treaty U پیمان لوکارنو
covenants U پیمان بستن
compacts U پیمان معاهده
tripartite pact U پیمان سه جانبه
covenant U پیمان بستن
conspiring U هم پیمان شدن
contract U کنترات پیمان .
contract U : پیمان بستن
dunkrik treaty U پیمان دونکرک
compact U پیمان معاهده
perjured U پیمان شکن
concord U یکجوری پیمان
affiance U پیمان ازدواج
accords U مصالحه پیمان
warsaw treaty U پیمان ورشو
warlock U پیمان شکن
perfidy U پیمان شکنی
perfidiousness U پیمان شکنی
peace pact U پیمان صلح
handfast U پیمان عروسی
renewal of the convention U تجدید پیمان
contractor U پیمان کار
contractors U پیمان کار
abjurer or abjuror U پیمان شکن
accord U مصالحه پیمان
faith U دین پیمان
accorded U مصالحه پیمان
faiths U دین پیمان
allied U کشورهای هم پیمان
written contract U پیمان نامه
to pawn one's word U پیمان بستن
offensive alliance U پیمان تهاجمی
nonaligned U ناهم پیمان
violaor U پیمان شکن
treason U پیمان شکنی
reneger U پیمان شکن
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
to stand in with any one U با کسی هم پیمان بودن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com